۱۳۹۴ مرداد ۱۲, دوشنبه

پاياني بر داستان يك توطئه، حقيقت زيباي مقاومت و آزادي - قسمت اول كليپ


جدايي رهبري از بدنه و ورود بدنه به رهبري

سالهاست كه بلندگوهاي وزارت اطلاعات، چه از نوع داخلي يا خارجي، چه از نوع فارسي يا عربي و غربي، خلاصه همه اونهايي كه زندگي شون رو به نابودي مجاهدين گره زدن و پايانشون رو در بقاي مجاهدين مي بينن، تلاش ميكنن در شيپور «جدايي بدنه از رهبري» بدمن، تا از اين طريق اين سازمان به خيال خودشون به سمت اضمحلال بره. 

شعار «جدايي بدنه از رهبري» اين فرضيه رو تبليغ ميكنه كه سازمان مجاهدين در ساده ترين فرمول از يك بدنه خوب و يك رهبري بد تشكيل شده. «بدنة خوب» همون جوانان فداكار و تحصيل كرده و با استعداد ولي فريب خورده و مغزشويي شده و قطع شده از دنيا هستند و «رهبري بد» هم همونهايي هستن كه مغز دسته اول رو ميشورن. اما تجربه ساليان نشون داده كه هر چي شيپورچي هاي وزارت در اين شعار بيشتر دميدن، رابطه بدنه با رهبري مستحكم تر و عميق تر شده، تا جايي كه در شب سوم نوزدهمين همياري با سيماي آزادي، شاهد بوديم كه برخي از اعضاي بدنه سازمان نه تنها در اين ساليان از رهبري «جدا» نشدن، بلكه خودشون به رهبري «وارد» شدن. حضور خواهران مجاهد نرگس عضدانلو، ربيعه مفيدي و ... به عنوان اعضاي شوراي مركزي و مسئولان سازمان مجاهدين در استوديوي سيماي آزادي تيرخلاصي براي اين شيپورچي هاي وزارت بود. چون الان همون «بدنة فريب خورده!!» ولي فداكار و با استعداد، خودش به بخشي از اون گروه «رهبري» كننده تبديل شده و در واقع ديگه «بدنه» اي براي جداكردن از رهبري باقي نمونده.
اما از طرف ديگه اين صحنه براي جوانان آزاديخواه و مبارز بسيار انگيزاننده و افتخارآفرين بود، چرا كه اين خواهران مجاهد در واقع نمونه هايي از نسل جديد مسئولان جوان سازمان مجاهدين بودن كه آمادگي و صلاحيت خودشون رو براي برداشتن بار اين جنبش در دهه هاي آينده ثابت كردن. وجود چنين الگوهايي بدون شك ظرفيتهاي جديدي از مسئوليت پذيري در جوانان مبارز نسل ما ايجاد ميكنه. عناصر جوان و مسئول همون كساني هستن كه براي سرنگوني رژيم و همچنين نگهباني از آزادي ايجاد شده بعد از سرنگوني، به شدت كارآيي خواهند داشت.

صالح عباس زاده
مرداد 94

۱۳۹۴ تیر ۳۰, سه‌شنبه

گزارش سالانه اداره حراست از قانون اساسی آلمان

اداره حراست از قانون اساسی آلمان گزارش سالانه خود را در 260 صفحه و با مقدمه‌یی به قلم توماس دمزیر وزیر کشور آلمان، منتشر کرد. 
بخشی از گزارش سالانه اداره حراست از قانون اساسی آلمان، منتشر شده در ژوئیه 2015 گوشه‌هایی از فعالیتهای وزارت اطلاعات و سفارت رژیم آخوندی در سال 2014 را نیز دربرمی‌گیرد. 
این گزارش که توسط وزارت کشور آلمان تنظیم شده، تصریح می‌کند که جاسوسی و مبارزه با اپوزیسیون ایران مهمترین کار دستگاه اطلاعاتی رژیم آخوندی‌ست و به‌ویژه مجاهدین و شورای ملی مقاومت و هواداران مقاومت ایران را هدف اقدامات جاسوسی و اطلاعاتی خود قرار می‌دهد. 
توجه شما را به قسمتهایی از صفحات 152 و 153 این گزارش که مربوط به این فعالیتها ست، جلب می‌کنیم: 

منتهاي وقاحت -زينب كريم زاده

 به دنبال اعتلاي آلترناتيو شوراي ملي مقاومت و اعتبار منطقه‌اي و بين‌المللي آن و برگزاري موفقيت‌آميز كهكشان ويلپنت و كنفرانس كشورهاي عربي و اسلامي با حضور رئيس‌جمهور برگزيدة مقاومت، وزارت اطلاعات آخوندي در يك واكنش زبونانه، مأموران و گماشتگان خود نظير قربانعلي حسين نژاد و مصطفي محمدي را به تكاپو واداشت تا سراغ معتاد خميني رفته و دم بگيرند كه مجاهدين مانع ديدارهاي خانوادگي مي‌شوند. و در يك ماه گذشته مذبوحانه تلاش كرده است همزمان با اعزام عواملش به ليبرتي به‌منظور شكنجه رواني مجاهدين، با فرستادن شماري از مأموران اطلاعات و نيروي تروريستي قدس به دفتر شوراي ملي مقاومت در اور سور اواز به حادثه سازي و ايجاد درگيري و به‌روز كردن اطلاعات خود براي اقدامات تروريستي، مبادرت كنند كه آخرين مورد آن توسط كميسيون امنيت و ضدتروريسم شوراي ملي مقاومت در تاريخ 22تيرماه جاري افشا شد.

اين دست‌وپا زدن‌هاي رسواي وزارت بدنام، كه بلافاصله در اثر هوشياري مجاهدين خنثي و روي سرش آوار شده است، مرا به ياد روزهاي پاييز 89 در اشرف انداخت كه عوامل جنايتكار عراقي رژيم و مأموران نيروي تروريستي قدس امثال آخوند جنايتكار جبار معموري و نافع عيسي كه معمولا هرهفته و بطور خاص جمعه ها به اشرف حمله مي كردند و با فحاشي و سنگ پراني به شكنجه مجاهدين مي پرداختند، در يكي از روزها كه تدارك وسيعي ديده بودند و تعداد زيادي قابلمة قوزي (غذاي ويژه و سنتي عراقي‌ها) بار گذاشته بودند، باد و طوفاني درگرفت و بساط سانديس خواران عراقي رژيم را كه اين بار به قصد خوردن«قوزي» آمده بودند به هم ريخت و دست از پا درازتر جل و پلاس خود را جمع كرده و با گوش هاي آويزان رفتند. در همان‌حال، اشرفي‌ها هم شعار مي دادند، «قوزي اگر نخوردي، تو پوزي را كه خوردي».
منظورم از يادآوري اين خاطره اين بود كه خليفه ارتجاع با اعزام مأمورانش به اور، مي خواست «قوزي» بخورد ولي يك «توپوزي» اساسي دريافت كرد.

۱۳۹۴ تیر ۲۷, شنبه

اطلاعیه کمیسیون امنیت و ضد تروریسم شورای ملی مقاومت - دستگيري و بازجويي از ۲ مامور اعزامي وزارت اطلاعات توسط مقامات محلي

در قلمرو زیبای انسانی یا در منجلاب فساد و تباهی- به خواهران مجاهد سمیه و زینب

به: خواهران مجاهد سمیه محمدی و زینب حسین نژاد، شیر زنانی که با همه تهدیدات، فشارها، تهمت های ناروا، همچون سرو سهی راست قامت و استوار ایستادند و لحظه ای مرعوب لجن پراکنی و شانتاژ رژیم نشدند..
سمیه محمدی و زینب کریمی- از مجاهدان اشرفی
رژیمی که از ناپدریهای مزدور این دو مجاهد سوء استفاده کرده و آنها را در مقابل یک انتخاب اصلح و انقلابی قرار داده است.

دو دنیای سراپا متضاد در مقابل هم صف آرایی کردند.

دنیای مبارزه و مجاهدت که توان و انرژیش را از خلقش می گیرد و آن که به زور و تهدید و کینه ورزی مجهز است. اما، آنچه پیروز شد و می شود نیروی مقاومت و ایستادگی بر اصول است.

عزم و رزم شمایان، ارج نهادن به جایگاه انسانی است، آنجا که تبلور و جوهره اش، اختیار و انتخاب آزادانه است. مقاومت جانانه شما اثباتگر فردای روشن و آزادی، بعد از سرنگونی رژیم آخوندی است که به شأن و مقام و جایگاه انسانی پر بها داده و هیج اجباری در انتخاب راه و مسیر زندگی کسی وجود ندارد.

۱۳۹۴ تیر ۵, جمعه

چه كسي مدافع زندگي است؟

 مجاهد خلق مسعود طوسي بخش از رزمگاه ليبرتي
من اهل محمودآباد مازندران هستم و از زمان دانش‌آموزی خيلي علاقه‌مند به شغل معلمي بودم و از آرزوهايم بود كه يك روزي بتوانم به دانش آموزان ميهنم خدمت كنم. به همين دليل در دانشسراي مقدماتي آمل ثبت‌نام كرده و پس از تكميل دورة آموزشي فارغ‌التحصیل شدم و به اميد اينكه بتوانم اين مسؤليت فرهنگي را به عهده بگيرم، بعد از مدتي وارد كارآموزي در دبستان‌های آمل شدم. 
بعد از دوران كارآموزي قرار بود استخدام رسمي شده و وارد تدريس بشوم ولي با مصاحبه‌هایی كه ارگان جاسوسي و تفتيش عقايد رژيم تحت نام «امور تربيتي» آموزش‌وپرورش محمودآباد ترتيب داده بود، در جريان انقلاب ضد فرهنگي تصفيه شدم.
به رغم اينكه خودم هوادار هيچ گروه و سازماني نبودم ولي صرفاً به خاطر اينكه همکلاسی‌ها و دوستانم هوادار اين گروه، يا آن گروه بودند و بدون اينكه علت را به من بگويند مرا حذف كردند و به‌این‌ترتیب به آرزويم كه روزي معلم شوم، نرسيدم و ناگزير به شغل آزاد روي آوردم و مدتي پيش پدرم كه سوپر ماركت داشت كار ‌کردم ولي ازآنجاکه بايد شغل مستقلي براي امرارمعاش داشته باشم، از پدرم جداشده و به‌اتفاق يكي از دوستانم مغازه سوپر باز كرديم.

مادر!! يا گرگ در لباس ميش؟

احمد عبدي از رزمگاه ليبرتي
در دوران كودكي هميشه مادرم اين داستان را به زيبايي تمام برايم نقل مي‌کرد كه چطور گرگ براي اينكه سراغ بزغاله‌هاي كوچك و ساده برود, پوستيني به شكل لباس مادرشان به تن مي‌کرد و براي فريفتن و خوردن كوچولوهاي ساده و بي‌غل‌وغش، تظاهر مي‌کرد كه مادر آن‌هاست. حتي كوچولوهاي بي‌دفاع ياد گرفته بودند كه از او نشاني بخواهند و گرگ براي اينكه پنجه‌هاي وحشي و خونين خودش را پنهان كند تدبيري انديشيده بود.
...اين داستان هميشه به شكلي ادامه داشت و چه‌بسا تمام زندگي ما ايرانيان را شامل مي‌شود، مخصوصاً وقتي خميني در لباس ناجي و صالح, تمام جوانان را به كام جنگ و مرگ برد, زن و مرد تا پير و جوان و كودك و حتي منابع طبيعي و تاريخي‌مان را نيز براي به كرسي نشاندن نيات پليدش زير پاي پاسداران تباهي و نابودي لگدمال كرد.
اما اين تمام فاجعه نبوده و نيست. فاجعه تلخ‌تر و عميق‌تر وقتي بود كه تمام اعضاي يك خانواده را در مقابل هم قرار مي‌داد و به‌زور يا فريب و نيرنگ هر كس را مجبور مي‌کرد براي نجات جان خودش ديگري را به دم تيغ داده و نابود كند.
برادرم و دوستانم را به اعدام و زندان تهديد مي‌کرد و مادرم را به آتش جهنم در دنياي ديگر و البته اين‌ها همه بعد از پيوستن من به مجاهدين, استارت خورد.

گوش نامحرم و پيغام سروش

 محسن معصومي از رزمگاه ليبرتي
وقتي بلاهت از حد متعارف بگذرد، ابلهان نيز دعوي ارشاد مي كنند. يكي از اين عقلا!! كه شرافت را نيز بالكل به يغما داده است، مدعي شده كه «من هم از پيشين‌ها و اسبق‌ها و قبلي‌ها هستم» و بر همين پايه پنداشته «استحقاق حضور در ويلپنت» را داشته است! البته در اشتباه محاسبات و خبط او همین‌ بس كه دو سال پيش هم در آستانه قتل‌عام بزدلانة نيروي تروريستي قدس عليه اشرف، شال و كلاه كرد تا در نقش يك خط‌شکن سياسي آن عمل تروريستي عليه افراد بی‌سلاح، با دست كردن در خون مجاهدين، فرصتي براي عرضه خود به خليفه ارتجاع بسازد، بنابراين بسيجي وار خودش را به ميدان انداخت تا با طرح چيزي تحت عنوان «مرگ‌های مشكوك» خليفه را متقاعد كند برايش هواپيماي اختصاصي فرستاده، او را ملک‌الشعرای دارالخلافه نمايد، پس همه حراميان عالم را به شهادت طلبيد كه در بارگاه گواه باشند «اول كس كه به‌جانب اردوي انقلاب تير انداخت، او بوده است» ولي از شدت حماقت مطلق، به‌جای آن هواپيماي اختصاصي و ساز و دهل‌های رويايي، فقط رقعه اي در يك سايت دوريالي گشتاپو بنام انجمن نجاست يزد نصيب يافت كه در آن تنها خوشحالي يك بسيجي در جهاد سازندگي رژيم بازتاب يافته بود، البته از بخت بد شاعرك مزبور، بعداً وقتي يك مهرة اطلاعات آخوندي بنام «مرآتي» براي تهيه يك مستند در مورد عمليات مافيايي ده شهريور به اشرف رفت و واژة «مرگ‌های مشكوك» را جابجا در سناريوي جنگ روانيش بكار برد تا مثلاً فضايي مخوف عليه مجاهدين بسازد، منشأ فرمان مشتركي كه به اين دو حنجره براي رلة چنين واژه‌ای داده‌شده بود، بيرون زد.

۱۳۹۴ خرداد ۳, یکشنبه

داوود باقروند؛ گماشته صادراتي وزارت اطلاعات به اروپا


داوود باقروند؛ گماشته صادراتي وزارت اطلاعات به اروپاداوود باقروند يكي از آلت فعل‌هاي گشتاپوي آخوندي است كه پس از يک دهه مزدوري در داخل كشور، اخيراً توسط وزارت اطلاعات در مأموريت‌هاي خارج كشوري به همراه دو مزدور ديگر به نامهاي عيسي آزاده و قربانعلي حسين نژاد بكار گرفته‌شده است.
داوود باقروند پس از خزيدن زير عباي آخوندها، توسط وزارت اطلاعات در داخل كشور رونمايي شد تا دروغ‌پردازي‌هاي ساخته و پرداختة آخوندها عليه مجاهدين و مقاومت ايران را نشخوار كند.

وي در لابه‌لاي داستان‌سرايي‌هاي شناخته‌شده عليه سازمان، به سوزوگداز از ناكام ماندن ولي‌فقيه ارتجاع در نابودي مجاهدين پرداخته و با نقل قول از مطالب طرح شده در يك نشست داخلي سازمان پيش از حملة آمريكا به عراق نوشت: به ما ميگفتند «اين جنگ، جنگ ما نيست و ما با يک‌طرف جنگ داريم آن‌هم رژيم آخوندي است پس بي‌طرف باقي مي‌مانيم و دنبال کار اصلي خودمان هستيم يعني جنگ با رژيم آخوندي. به همين مناسبت، مرحلة اول که اختفا نام‌گذاري شده بود براي زمان بمباران‌ها بود. مرحلة دوم مرحله تدافع بود... اين‌يک سنت بوده در سازمان که براي شرايط مختلف آماده بايد شد تا در صورت پيش آمدن غافلگير نشويد و از پيش فکر چاره و راه‌حل‌هاي مناسب و بهترين راه‌حل را کرده باشيد». (مـزدور داوود باقروند، پخش‌شده در برنامه پرونده 22 مرداد 1386)

عيسي آزاده از هتل مهاجر تا بازگشت مخفيانه به ايران قسمتهاي از سايت ايران افشاگر


 
اين مزدور  درتمامي جلسات واكسيون هايي كه وزارت اطلاعات برگزار ميكند ، شركت همراه با ماموران پيشاني سياه و شناخته شده وزارت اطلاعت   حضور دارد .
او تاكنون چند نوبت با تي وي مردم ، تلويزيون وزارت اطلاعات مصاحبه كرده است وحرفهاي وزارت اطلاعات را تكراركرده است .

.
ولي فقيه ارتجاع علاوه براستفاده اين قبيل مزدوران در داخل كشور براي سوخت رساني به ماشين فرسوده و رسواي دروغ پراكني شبكه گشتاپوي آخوندي در اروپا، جديدترين محصول صنعت«منتقدسازي» عليه مجاهدين را آمادة عرضه به بازار سياست فريب و نيرنگ كرده است.
عيسي آزاده مستخدم جديد وزارت اطلاعات به دليل عدم توان تحمل سختيهاي مبارزه و پس از چندين بار اتمام حجت توسط سازمان، در 6دي ماه1391، خودش را تسليم نيروهاي عراقي كرده و به هتل مهاجر در بغداد(پايگاه وزارت اطلاعات و نيروي تروريستي قدس براي توطئه عليه مجاهدان اشرفي) رفت.
سند زير اتمام حجت سازمان مجاهدين خلق ايران و پاسخ وي براي تعيين تكليف در شرايط سخت مبارزه در سال91 مي باشد.

چه كسي خانوادة من است؟ ـ حسن خاني

چه كسي خانوادة من است؟ ـ حسن خانيمن حسن خاني متولد سال 1345 از شهرستان نيشابور هستم و در ايران شغلم تعمير وسائل الكترونيكي و برق ساختمان بود. من هم مثل هزاران ايراني ديگر شاهد جنايت‌هاي اين رژيم بوده‌ام. يكي از جنايت‌هايي كه من به‌طور مستقيم شاهد آن بودم شلاق زدن زنان و مرداني بود كه به‌اجبار در معرض آن قرار مي‌گرفتم. درزماني كه در ايران بودم، در رشته دوميداني ورزش مي‌كردم و در هفته 4 روز در استاديوم شهرمان زير نظر مربي‌ام تمرين مي‌كردم.

بارها اتفاق مي‌افتاد كه حين تمرين، سپاه وارد مي‌شد و وسط زمين چمن بساط شلاق را پهن مي‌كرد و كسي هم نمي‌توانست از استاديوم خارج شود تا كارشان تمام شود. يک‌بار هم شاهد صحنه‌اي بودم كه تا مدت‌ها ذهنم مشغول آن بود. مغازه ما نبش پاساژي بود كه طبقه بالاي آن به‌اصطلاح بنياد شهيد بود. يك روز متوجه شدم كه خانمي با سروصدا و با فحش دادن به ايادي رژيم، در حال ترك همين لانة فساد يا بنياد شهيد است. وقتي به خيابان رسيد تعدادي از مردم دور او را گرفتند و از اين خانم سؤال مي‌كردند كه چي شده؟
اين خانم به‌صورت دل‌خراشي شيون و زاري مي‌كرد تا اينكه بالاخره با اصرار مردم کمي آرام گرفت و رو به مردم گفت: «اين بي‌پدرمادرها (مزدوران فاسد و هرزة بنياد به‌اصطلاح شهيد) به بهانه پسرم به خانه ما مي‌آيند ولي مزاحم عروسم مي‌شوند، من دردم را به چه كسي بگويم؟»

۱۳۹۴ اردیبهشت ۴, جمعه

شكست توطئه بازي با برگ خانواده وزارتي

 فعاليت دوباره گشتاپوي ملا بعد از سقوط مالكي وشكستهاي پي در پي تبليغاتي ومحاصره هاي پزشكي و..وعمليات تروريستي تحت پوش خانواده براي اجراي توطئه هاي تلاشي تشكيلات وقتل عام هاي جديد


اطلاعات رژيم ايران دوباره برگ خانواده هاي اشرفي‌ها را بازي مي كند - صافي الياسري

برگرفته از سايت كتابات -
Image result for ‫صافي الياسري‬‎اين برگي است كه اطلاعات رژيم ايران در كمپ اشرف هم بازي كرده بود. عليرغم اين كه اين كار فشارهاي زيادي را روي مجاهدين آورد، به خصوص اين كه گروههاي مختلفي از ايران و غرب و هم‌چنين مزدوران محلي در عراق و صدها بلندگو براي تهديد كردن آنها به قتل و اعدام و شكنجه به اشرف آورده مي شدند اما مجاهدين با بي محلي خودشان، آن را سوزاندند. سفارت ايران هم كه اين گروه مزدور و ترسو – بله ترسو- را حمايت مالي مي كرد، نا اميد شد چرا كه شير ترسناك است حتي اگر در قفس خودش باشد از همين رو اشرفي‌ها عليرغم اين كه مشغول كارهاي خودشان بودند اما اين گروههاي مستحق سرزنش را مي ترسنداند.

۱۳۹۴ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

كريم زاده : افشاي مزدورقربانعلي حسين نژاد


متن نامه زينب كريمزاده به دبير كل ملل متحد:

عاليجناب بان كيمون دبيركل سازمان ملل
با بهترين احترامات
من زينب كريمزاده، از ساكنان كمپ اشرف در عراق هستم كه در تاريخ 25شهريور91 (15سپتامبر2012) در يك جابجايي اجباري و غيرداوطلبانه به كمپ ليبرتي منتقل شدهام. عليرغم اينكه جديدا وارد كمپ شده بودم اما بطور غيرمعمولي بدون اينكه مرحله اولِ پروسه نفرات جديدالورود به كمپ يعني ثبت نام را گذرانده باشم، در روز چهارشنبه 26مهر91 (17 اكتبر) توسط كميسارياي عالي پناهندگي براي مصاحبه فراخوانده شدم. در محل دفتر كميساريا متوجه شدم علت فراخونده شدنم، دروغهاي فردي بنام قربانعلي حسيننژاد است كه بعنوان پدرم طبق نامهاش به آقاي كوبلر كه در سايتهاي وزارت اطلاعات رژيم ايران نيز درج شده، نوشته است كه دخترم زينب حسيننژاد يعني اينجانب، نزد مجاهدين گروگان گرفته شده ام. 
من در مصاحبه خصوصي كه با نمايندگان كميساريا در دفتر كميساريا صورت گرفت به آنها تأكيد كردم صحبتهاي فرد مزبور در مورد اينكه من گروگان گرفته شدهام و به اجبار نزد مجاهدين هستم سراپا دروغ است. من در سال 1374 (1995) آگاهانه خودم از فرانسه به عراق آمده و به مجاهدين پيوستم.

۱۳۹۴ اردیبهشت ۲, چهارشنبه

چرا خيانت؟


اصغر ابزري از رزمگاه ليبرتي
حدود يكسال قبل، بعد از كُرهماهنگ وزارت اطلاعات و خيانت دو عضو به اصطلاح مستعفي و به صحنه آوردن نئوخائنين ديگر مانند مصداقي، بره لاجوردي، يغمايي، شاعر فرومايه و ساير همكيشان اين جماعت، طي مقاله اي نوشتم كه چگونه اين افراد براي تطهير آخوندها آدرس عوضي ميدهند و با تاكتيك فرار به جلو و با مظلوم نمايي و فرافكني، مجاهدين و شوراي ملي مقاومت را در هر زمينه اي، با ربط و بي ربط متهم مي كنند. من بعنوان يك عضو كوچكي از اين مقاومت بسيار درخشان و بزرگ در همان مقاله گفتم: «ما نمي گوييم هر كه با ما نيست برماست. اما ميگوييم هر كسي با مبارزترين و فداكارترين نيروي ضد رژيم و بخصوص با رهبري آن خصومت مي ورزد، و آدرس عوضي ميدهد، دست در دست رژيم ولايت فقيه و نوكرانش دارد و هم جبهه با آنهاست».
اما حرف امروز من و همه رزمندگان آزادي در ليبرتي اين است كه اين جماعت در سربريدن ما و رقص ابليس بر سر اجساد شهداي ما، فقط هم جبهه با رژيم آخوندي نيستند بلكه خود رژيم و دست پروردة اطلاعاتي هاي رژيم هستند. واقعيت اين است كه كار هماهنگ با وزارت اطلاعات و نيروي تروريستي قدس براي اتهام زدن و زمينه سازي حملات خونبار عليه ما در اشرف و ليبرتي و اوين و گناه آنرا به گردن خودمان و رهبري مان انداختن با اينكه فقط با رژيم هم جبهه باشي دو دنيا تفاوت دارد. از مواضع بشدت بيشرمانة آنها در تاريخ10شهريور92 در قبال قتل عام اشرف، موشك باران 10دي ماه92 و اعدام غلامرضا خسروي قهرمان مي گذرم كه اين جماعت چگونه تلاش كردند در همه موارد ما و رهبري مان را مقصر جلوه دهند تا خامنه اي و مالكي دست بازتري در قتل و كشتارمان داشته باشند. نفرات اطلاعات در مجلس رژيم به روشني و علني اسم اين نوع اقدامات از سوي بريده مزدوران را «مديريت جداشدگان» توسط وزارت اطلاعات اعلام كرده اند.

انتقال يك گروه از مزدوران اطلاعات و نيروي قدس به ليبرتي

انتقال يك گروه از مزدوران اطلاعات و نيروي قدس براي دومين هفته متوالي به ليبرتي
تحت عنوان خانواده مجاهدين توسط سفارت رژيم ملايان و ماموران كميته سركوب

کمپ لیبرتی (2012 آوریل 25)- ديدار مخفيانه
 و همکاری با صادق محمد کاظم، قاتل شناخته شده ساکنان اشرف،
که توسط دادگاه ملی اسپانیا  تحت پیگرد قانونی قرار دارد

سه شنبه اول ارديبهشت 1394 براي دومين هفته متوالي ماموران كميته سركوب اشرف يك گروه از مأموران وزارت اطلاعات رژيم ايران و نيروي تروريستي قدس را تحت عنوان خانواده ساكنان ليبرتي به ايستگاه پليس كمپ بردند. اين مأموران كه سفر به عراق واقامتشان توسط سفارت رژيم در بغداد سازمان داده شده است، براي رفتن به ليبرتي بايد از چندين نقطه بازرسي عبور ميكردند كه تنها با كمك نيروهاي امنيتي عراقي امكانپذير است. 
بر اساس گزارشهايي كه از داخل رژيم رسيده است بيشتر افراد گروهي كه روز گذشته به ليبرتي منتقل شدند وابستگان يك مامور شناخته شده اطلاعات بنام قربانعلي حسين نژاد بودند و شامل آذر (مونا) حسين نژاد و همسرش محمد فرجيان، الناز حسين نژاد و زن ديگري از بستگان آنها مي شدند.
خلاصه خبرهاي روزسه شنبه -2 ارديبهشت1394 (22آوريل2015)


جنگ کثیف روانی وزارت اطلاعات آخوندی علیه مقاومت در سال 93


۱۳۹۴ اردیبهشت ۱, سه‌شنبه

گالري عكس مزدوران خودفروخته و ماموران برون مرزي وزارت بدنام اطلاعات آخوندي


خلاصه خبرهاي روزدوشنبه -1 ارديبهشت1394 (21آوريل2015)

*رياض ياسين وزير خارجه يمن: طرحهاي رژيم ايران در يمن با شكست روبرو شده است
*رياض ياسين مذاكره با رژيم ايران بر سر حل بحران يمن را رد كرد
* سناتور ماركو روبيو كانديداي رياست جمهوري آمريكا: براي اطمينان از عدم دستيابي رژيم ايران به تسليحات اتمي ادامة تحريمها ضروري است ««»»
* سناتور ماركو روبيو: اهداف توسعه طلبانه رژيم ايران تهديدي براي آمريكا محسوب مي شود
 *ارتش لبنان امروز دوشنبه 31فروردين اولين محمولة تسليحات از فرانسه را تحويل گرفت
* انفجار بمب در اتوبوس حامل كاركنان سازمان ملل متحد در سومالي حداقل 6كشته برجاي گذاشت
* كاخ سفيد: كاهش تحريم رژيم ايران درصورت توافق اتمي، بصورت مرحله بندي خواهد بود
* وال استريت ژورنال: نحوه برداشته شدن تحريمها تبديل به يك اختلاف جدي بين رژيم ايران و آمريكا شده است
*زمين لرزه يي پرقدرت تايپه، پايتخت تايوان را تكان داد
 هزاران تظاهركننده پاكستاني دخالتهاي رژيم ايران در يمن را محكوم كردند
تلويزيون العربيه: تظاهركنندگان در لاهور پاكستان از عمليات توفان قاطع در يمن حمايت كردند
* تلويزيون العربيه: هزاران تظاهركننده در لاهور از دولت پاكستان خواستند در عمليات نظامي در يمن شركت كند
*خبرگزاري فرانسه: فرماندهان ارتشهاي عربي اين هفته در قاهره تشكيل جلسه مي دهند
 *فرماندهان ارتشهاي عربي نحوه شكل دادن نيروي نظامي مشترك عربي براي مقابله با بنيادگرايان افراطي را بررسي مي كنند

نامه هاي وزارت اطلاعات به مقام هاي غربي، افشاي مزدوران غفور فتاحيان و سعيد ناصري


آينده از آن انقلابيون است» ـ مرتضي اكبري نسب


«روضه خواني» ها و «ننه من غريبم» يكي از مأموران وزارت اطلاعات در انجمن نجاست تبريز, ضمن تأسف از اينكه نسبت نابرادري با من داشته, بيشتر از هرچيز افلاس و درماندگي رژيمي را بازگو مي كند كه در باتلاق بحران ها دست و پا مي زند و به هر خس و خاشاكي چنگ مي زند تا با ايجاد جنگ رواني عليه نيروي آلترناتيو و هماوردش, فرصتي ولو كوتاه براي بقا پيدا كرده و به خلافت ننگينش ادامه دهد.

اولين بار كه اين نابرادري را در جلوي اشرف ديدم, اگرچه به رغم تمايلم و با اصرار مسؤلينم و براي اتمام حجت رفته بودم, گفتني ها را بي كم و كاست به اين مستخدم وزارت اطلاعات گفتم و راه هرگونه سوءاستفاده را به رويش بستم و مرزهايم را با دشمن ترين دشمن مردم ايران و مأمورانش ترسيم كردم. تلقي ام اين بود كه اگر ذره يي از شرافت و رابطة انساني در او باقي مانده باشد, دنبال كار و زندگي اش برود و خودش را بيش از اين به نكبت آخوندها آلوده نكند.

ولي جاي تأسف است كه اين تودهيي ـ اكثريتي سابق (1) كه از قديم در جبهه متحد ارتجاع ثبت نام كرده بود, بدليل هم جبهه بودنش با ارتجاع وحشي, نه تنها مسلمان دوآتشه شده و تسبيح آب مي كشد و از «فضايي که ابدا قابل مقايسه با دوران شاه نيست» دهانش آب افتاده و براي آخوندها غش و ريسه مي رود, ولي كينة حيواني خودش نسب به مجاهدين را به دليل هم سفره بودنش با آخوندها پنهان نمي كند. 

«محمـد كرمـي»از لباس شخصي هـاي بـرون مـرزي رژيـم(نـوپـو)


محمد كرمي از مزدورلمپن هاي خارج كشوري رژيم و يكي از لباس شخصيهاي«نيروي ويژه پشتيباني از ولايت»، نوپو، مي باشد كه در اروپا عليه مجاهدين و مقاومت ايران به توطئه چيني و انجام مأموريت از طرف اطلاعات بدنام رژيم اقدام مي كند.

شمه يي از مأموريتهاي محمد كرمي
در آستانه گردهمايي بزرگ 6 تير93 مقاومت ايران در ويلپنت پاريس كه با استقبال پرشور هموطنان از كشورهاي مختلف و با همبستگي گسترده جهاني مواجه گرديد، گشتاپوي ملايان با يك حركت مستأصلانه چند مأمور خود از گوشته و كنار را گردآوري كرده و به پاريس فرستاد.
مأموران شناخته شده وزارت از جمله محمد كرمي، سبحاني، علي اكبر راستگو، همايون كهزادي، محمود سپاهي، غفور فتاحيان، عليرضا نصرالهي، محمد رذل، قربانعلي حسين نژاد، بتول سلطاني، حميرا محمدنژاد، رابعه شاهرخي، عكس هاي اين ولگردي در پاريس را بعنوان يك اقدام عليه مجاهدين براي وزارت فرستاده تا دستمزد خود را دريافت كنند.
رسانه هاي رژيم ورشكسته بلافاصله صحنه مضحك اين چند مأمور در پاريس بعنوان حركت منتقدان مجاهدين! را در شبكه هاي مختلف جام جم، شبكه خبر ، كانال يك و… موسسه راهبردي ديدبان رژيم و سايتهاي زنجيره اي وزارت بارها پخش كردند.


وزارت اطلاعات تحت عنوان موسسه راهبردي ديدبان 


از روان شناسي بريدگي تا بلنداي پايداري!! رحمان ـ ش


اولين سوالي كه هركسي كه نوشته هاي اين جماعت بريده را مي خواند از خودش مي پرسد دليل اين ميزان انحطاط و قهقرا و بريدن از عالم انساني چيست؟ چون واقعاً براي انسانهاي عادي مفهوم نيست كه چرا اينها به چنين نقطه اي مي رسند. آيا نياز مالي دارند و براي گذران امور زندگي و خرج زن و بچه مجبورند اين كارها را بكنند؟ آيا ديوانه و مازوخيست شده اند كه حتي گذشته خودشان را هم لجن مال ميكنند؟ آيا مثل برادر حاتم طايي كه آن كار احمقانه را كرد درپي اشتهار به هرقيمت هستند؟ آيا مي خواهند جلوي در و همسايه اين طوري سفيدسازي كنند؟ آيا به نوعي تفريح و گذران وقت ساديستي ميكنند؟ آخر اينها چه غرض و مرضي دارند كه اينطور هيستريك و مستمر عليه هر نوع مقاومت و ايستادگي ميگويند و مي نويسند و ميبافند؟ آخر ما كه كاري با آنها نداريم! 

۱۳۹۴ فروردین ۲۴, دوشنبه

علی‌اکبر راستگو مأمور برون‌مرزی اطلاعات رژيم در آلمان


علي‌اكبر راستگو، يكي از مأمورين گشتاپوي آخوندي در آلمان است كه به همراه ديگر مأموران وزارت اطلاعات از آلمان تا امريكا و از فرانسه تا عراق براي اجراي مأموريت اعزام می‌شود.
ارگان موسوم به «مركز اسناد انقلاب اسلامي رژيم»، رژيم جهل و جنايت مبلغ و منتشرکننده كتاب اين مزدور نيز می‌باشد.
مأموريت محوري راستگو، شركت در توطئه‌های مختلف رژيم عليه مجاهدين می‌باشد كه به‌منظور تدارك و آماده‌سازی توطئه و كشتار ساكنان اشرف بفرمودة وزارت اطلاعات و در هماهنگي با نيروي تروريستي قدس از هیچ رذالتي كوتاهي نمی‌کند.

ماموران اعزامي وزارت اطلاعات به عراق،علي اكبر راستگو
و مهدي خوشحال حين انجام ماوريت عليه اشرف در بغذاد
مجله اشپيگل در تاريخ 24 تير 87 برابر با 14 ژوئيه 2008 از دستگيري دو جاسوس رژيم به نام‌های علی‌اکبر راستگو و مهدي خوشحال خبر داد. اين دو نفر با هويت آلماني به عراق رفته بودند كه بعد از دو هفته آزاد شدند. آن‌ها با مداخله جويي و اعمال فشار رژيم به دولت عراق آزاد شدند. اشپيگل نوشت كه پشت پرده مسافرت آن‌ها به بغداد نامعلوم است. اشپيگل اضافه كرد:» علي. ر (علی‌اکبر راستگو) عضو فعال انجمن آوا است كه در كلن دفتر دارد و با مجاهدين خلق سازمان اسلام‌گرای چپ مبارزه می‌کند».

وي، با يك تأخير شش‌ساله به اين موضوع اعتراف كرده و گفت: «من آن موقع در موضع مدير آوا به درخواست خانواده‌هایی كه در جلوي اشرف بودند رفتم عراق كه رپرتاژي در اين رابطه تهيه بكنم و چندين مصاحبه با روزنامه‌های بغداد داشتم. ... چندين عكس هم در خود شهر بغداد من گرفتم در میدان‌های مختلف از خودم. دریکی از اين عکس‌برداری‌های يك سرباز عراقي مراجعه كرد و گفت چكار داريد می‌کنید؟ ما گفتيم داريم عكس می‌گیریم. گفت شما كي هستيد؟ ما پاسپورتمان را نشان داديم. گفت می‌دانید كه عکس‌برداری ممنوع است... اين سرباز بقول معروف خيلي چيز كرد گفت من از شما اجازه اصلاْ بغداد اجازه اصلاْ اجازه عکس‌برداری نداريد اينجا محيط نظامي هست.

به‌هرحال گفت شما به چيز منتقل بشويد، به كلانتري بقول معروف منتقل بشويد تا ببينيم جريان چي هست؟ كه به كلانتري منتقل شديم همانا، اسم مجاهدين آمدن همانا و پنج هفته بقول معروف در اختيار این‌ها بوديم». (تلويزيون اجاره يي وزارت اطلاعات موسوم به «مردم» 14 شهريور 1393)

۱۳۹۴ فروردین ۲۰, پنجشنبه

سیصد گل سرخ یک گل نصرانی - تقدیم به شهدای فروغ اشرف


نامه شماري از ماموران گشتا پوي رژيم آخوندي به رئيس جمهور فرانسه


مصداقي، ”افتخار” وزارت اطلاعات و ارتجاع وحشي

  اصغر ابزري- فروردين94 
يكي از آخرين ترّهات مصداقي، اين تواب تشنه بخون مجاهدين، به اصطلاح موضع گيري است كه وي در مورد سايت وزارتي «ايران اينترلينك» كرده و چنين وانمود ميكند كه با اين سايت و گردانندة مزدور آن يعني مسعود خدابنده (شيطان بنده معروف) كه مقاله هاي مصداقي را مرتب منعكس ميكند, مرزبندي دارد و ميخواهد با فحاشي به مجاهدين و رهبري آن و بافتن آسمان و ريسمان به يكديگر خودش را سفيدسازي كند. وي حتي در اين نوشته به شيطان بنده كمتر از گل هم نميگويد و سعي ميكند به او نگويد بالاي چشمت ابروست و فقط از سايت او نام ميبرد. اين در حالي است كه تا ميتواند به مجاهدين و رهبري آن فحاشي ميكند. البته، بيش از اين نيز نبايد از يك تواب تشنه بخون مجاهدين انتظاري داشت. اما تأمل روي اين نوشته كه شاخص قالتاقي و شارلاتانيسم نوع وزارت اطلاعات است خالي از لطف نيست.
مصداقي ميخواهد ادعا كند كه سايتهاي وزارت اطلاعات فقط به نوشته هاي او عليه مجاهدين و رهبري اش انعكاس ميدهند اما اگر وي در همين نوشته ها در مورد جنايات رژيم نيز مطلبي بنويسد وزارت اطلاعات مطالبش را چاپ نميكند. سپس با همان شارلانتيسم نوع وزارتي نتيجه گيري ميكند كه رهبري مجاهدين ”با فريبکاري فرمول «هشتاد به بيست» را اختراع کرده و مدعي مي‌شود که رژيم به مزدورانش خط مي‌دهد که هشتاد درصد به رژيم حمله کنند و بيست درصد به مجاهدين تا چهره‌شان مخفي بماند!”.
مصداق اين مزدور، مطلبي است تحت عنوان ”مسعود رجوي بيش از رژيم جمهوري اسلامي از نمايش جهاني فيلم «آن‌ها که گفتند نه» در هراس است”. از آنجا كه شيطان بنده از دهها مطلب مصداقي اين يكي را در ايران اينترلينك نزده است، وي درپوست خودش نمي گنجد تا بگويد فرمول هشتاد بيست ساختگي است تا خودش را سفيدسازي كند. اما داستان مصداقي و شارلاتانيسم او و مزدوري اش براي رژيم آخوندي بيش از اين حرفها لو رفته و مفتضح است كه براي او آبرو و حيثيتي دست و پا كند. براي مثال وي به راحتي پنهان ميكند كه سايتهاي ديگر وزارت اطلاعات مانند ”كانون آوا” كه توسط يكي از مستخدمان وزارت بدنام بنام علي اكبر راستگو كه در مزدوري براي رژيم حتي پيشكسوت شيطان بنده نيز ميباشد، عر و تيزهاي وبلاگ مصداقي عليه مجاهدين و رهبري اش در مورد ”نمايش جهاني فيلم” مورد نظرش را منعكس كرده است و از تيتر فحش نامه اش بر مي آيد كه بدنبال سر جوشيده سگ در ديگ آخوندها ميگردد. سناريو محتمل ديگر اين است كه مصداقي به فرمودة وزارت اطلاعات قصد دارد با جلو انداختن يك گاوپيشاني سياه وزارتي يعني ”ايران اينترلينك”، بقيه مزدوران رژيم كه براي او غش و ريسه ميروند مانند كانون آوا را رنگ كرده و به اطرافيانش بفروشد. بگذريم از اينكه مصداقي حتي از شيطان بنده نيز بسيار پوسيده تر و بزدل تر است كه جرات نميكند حتي مانند وي بگويد ”بله ما مامور وزارت اطلاعاتيم.”

در ماه فورية گذشته همين شيطان بنده مطلبي را بنقل از مزدور ديگر بنام مريم سنجابي كه شهره عام و خاص است در مورد دار و دسته مصداقي منتشر كرد كه نوشته بود: ”به آقايان محمدرضا روحاني و قصيم و يغمايي و مصداقي و … افتحار ميکنم.... و انصاف نيست هر کس با قلم و نظر خود و حتي يادآوري گذشته کسي را برنجاند” مطمئناً اين مزدور تاكنون حتي نسبت به برادر تني خودش هم اينچنين افتخار نكرده است كه قربان صدقة ”آقايان” ميرود و از رنجيده شدن آنها دلش به درد آمده است. بي مناسبت نيست به افتخارات ديگر اين موجود شقي كه همراه با شيطان بنده توسط نيروي تروريستي قدس براي تشكر از كشتار و حمام خون در اشرف به دستبوسي و چاكري فرمانده عمليات ديالي فرستاده شدند نيز اشاره كنيم . فرمانده عمليات استان ديالي كه در آن زمان مستقيما توسط مالكي منصوب شده بود نيز آنها را همراه خود به استانداري ديالي برد تا استاندار و اكثريت اعضاي شوراي استان ديالي را از حمايت از مجاهدين پرهيز دهند. در همان زمان در نوامبر 2011 سايتهاي وزارت اطلاعات وسيعا عكسهاي اين تلاشهاي مزورانه را منتشر كردند.

۱۳۹۴ فروردین ۱۵, شنبه

نحسی سیزده یقه مقام معظم را گرفت

مهرداد هرسيني
آخرین دور مذاکرات اتمی میان کشورهای 5 بعلاوه یک با دیکتاتوری مذهبی حاکم بر میهنمان پس از نه روز ماراتون سرانجام در لوزان سوئیس به پایان رسید و طرفین تنها با صدور یک ” بیانیه مشترک مطبوعاتی “ خاتمه این بازی ” موش و گربه “ را اعلام کردند. به‌قول عطار:
همی مالید گربه موش را گوش همی بوسید دست گربه را موش!!

از محتوی این بیانیه چنین استنتاج می‌شود که به‌یقین ” نحسی سیزده یقه مقام معظم “ را گرفت و با تمامی عربده‌کشی‌ها و هارت‌وپورت‌های اتمی که صرفاً مصرف داخلی برای آرام کردن دلواپسان نظام را دارد، سرانجام ولی‌فقیه طلسم شکسته در چشم‌انداز این بیانیه، دست به یک عقب‌نشینی اتمی” 10 تا 25 “ ساله زده است.

۱۳۹۴ فروردین ۱۲, چهارشنبه

سيزده ‌بدر، بدرقه نوروز و به درکردن نحوست آخوندهاي پليد


موكب بهار و نوروز را كه دوازده روز با جشن و شادماني گرامي‌اش داشتيم، در چهارشنبه‌سوري به استقبالش رفتيم، در ساعت تحويل سال در آغوشش كشيديم، در سيزده به در بستر زيبائي‌هاي طبيعت در دشت و كوه و سبزه‌زاران، شادمانه بدرقه‌اش مي‌کنيم. نحوست آخوندهاي پليد را بيرون مي‌ريزيم و با عزمي نو براي سالي سرشار به خانه بازمي‌گرديم. در سيزدهمين روز، به باغ و صحرا مي‌بريم و به زبان سمبليك و زيباي سپردن سبزه‌ها به جويبارها، آن را به دشت و صحرا، جنگل‌ها و کوه‌ها و رودها و گل‌ها و پرندگان خوش‌الحان مي‌سپاريم.
به آب افكندن سبزه در صحرا و گره زدن سبزه‌ها با آرزوي برطرف شدن نحوست آخوندهاي پليد از ميهن و فرارسيدن بهاران پايدار رهايي و حاكميت ملي و مردمي.

۱۳۹۴ فروردین ۱۱, سه‌شنبه

      مزدورعيسي آزاده از هتل مهاجر تا بازگشت مخفيانه به ايران

ولي فقيه ارتجاع علاوه براستفاده اين قبيل مزدوران در داخل كشور براي سوخت رساني به ماشين فرسوده و رسواي دروغ پراكني شبكه گشتاپوي آخوندي در اروپا، جديدترين محصول صنعت«منتقدسازي» عليه مجاهدين را آمادة عرضه به بازار سياست فريب و نيرنگ كرده است.
عيسي آزاده مستخدم جديد وزارت اطلاعات به دليل عدم توان تحمل سختيهاي مبارزه و پس از چندين بار اتمام حجت توسط سازمان، در 6دي ماه1391، خودش را تسليم نيروهاي عراقي كرده و به هتل مهاجر در بغداد(پايگاه وزارت اطلاعات و نيروي تروريستي قدس براي توطئه عليه مجاهدان اشرفي) رفت.
هادي شعباني ازمأموران وزارت اطلاعات وانجمن نجات رژيم (نجاست)

مزدوران انجمن نجات رژيم ضد بشري را بشناسيد،



هادي شعباني از عوامل اصلي وزارت اطلاعات در مناطق شمالي كشور بطور خاص استانهاي مازندران و گلستان در پوش انجمن نجات رژيم است.
هادي شعباني در تاريخ14 تير83 به تيف گريخت و پس از جلب نظر مأموران رژيم از طريق همكاري اطلاعاتي، در تاريخ18 اسفند83 به نزد ملاها بازگشته و بلافاصله به استخدام رسمي وزارت بدنام اطلاعات درآمد.

از مأموريت‌هاي اين مزدور، علاوه بر تجمع مزدوران در انجمن نجات و اراجيف گويي عليه مجاهدين، دوره گردي و لجن پراكني، تحت فشارگذاشتن خانواده‌هاي مجاهدين براي شركت درنمايش هاي رژيم در انجمن نجات، شناسايي و معرفي مخالفين رژيم، ترويج خيانت و تسليم، توجيه شكنجه و سركوب توسط جنايتكاران حكومت آخوندي، شركت فعال در سيرك ولايت عليه اشرفيان، و فعاليت در سايتهاي وزارت مي باشد.
جان بولتون و بمباران ایران و همنشین ویکی پديا
 ياد داشتهاي زري اصفهاني


همنشین ویکی پدیا باز بهانه تازه ای برای کج کردن مسیح وار گردن اش و لبخند اهورایی اش در مذبح خدا یا شیطان و مصلوب شدن دردرگاه حقایقی که میداند و هیچکس دیگری نمیداند پیدا کرده است 
و این بهانه صحبت های جان بولتون است که گویا جایی خواستار بمباران ایران شده  است والبته بازهم بهانه ای برای دراز کردن مجاهدین خلق و اورسواز !و شلاق کش کردن اپوزیسیون جمهوری اسلامی که زیر بار اداهای اصلاح طلبانه نه به جنگ و زنده باد صلح و زنده باد جمهوری اسلامی و تغییر دردرون نظام با شیخ فریدون وآیه الله شمر ویزید نرفته است و نمیرود!
این مسیح باز مصلوب یعنی همنشین ویکی پدیا بسختی از این سخنان جان بولتن به هراس دچار شده است 
 به هراسی هولناک . به کابوسی درد آور . ای وای اگر ایران بمباران شود چه میشود؟
سيلي آتشين بر بناگوش امپراطوري تار عنكبوت 
عليرضا خالوكاكايي



«... فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث ذَّلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا...». (اعراف 176).

مي‌گويند سگ بشدت جوساز و تعادل قوايي است. اگر شهري باشيد و گذارتان براي اولين بار به روستا افتاده باشد، اين موضوع را درخواهيد يافت. ناگهان خواهيد ديد سگي دم قنه كرده، سينه جلو داده، قلاده گسسته، دندان عريان كرده و زبان بيرون ريخته از كام؛ با حالتي بسيار حق به جانب و متشنج به سوي شما خيز برمي‌دارد. بدا! به حالتان اگر خود را ببازيد و در مقال هارت و پورت‌هايش پا به فرار بگذاريد. اگر او زردينه‌گيِ ترس را در چهرة شما ببيند كارتان ساخته است. آن وقت است كه شير مي‌شود و... باقي را خود مي‌دانيد اما اگر سفت و رِفت بر جاي خود بايستيد و پاي برخاك چون ميخ فروكوبيد يا بالاتر از آن خم شويد و پاره سنگي برگيرد ناگهان خواهيد ديد آن همه طنطنه و هيمنه، و كر و فر و چنگ و دندان نشان دادن هاي پوشالي بيكباره فرومي‌ريزد و رفتار سگ به همان سرعت تغيير مي‌كند. اگر دل شما پر جرأت و سمبة شما پر زور باشد خواهيد ديد كه سگ سرافكنده و رقت‌بار، دم در لاي پا مي‌كشد و زنجموره كنان دور مي‌شود.
داستان سگ را داشته باشيد تا به سراغ وزارت خارجة خليفة ارتجاع برويم.
«توسل به اقدامات نظامي عليه يمن که درگير بحران داخلي و مقابله با تروريسم مي‌باشد موجب پيچيده‌ تر شدن اوضاع و گسترش دامنه بحران و از دست رفتن فرصت ها براي حل و فصل مسالمت‌آميز اختلافات داخلي يمن خواهد شد».
حسن نصرالله، سركردة حزبالشيطان و سوگلي ولي فقيه در لبنان:
«ما نمي‌خواهيم فتنه‌انگيزي شعله‌ور شود ما به‌دنبال اينها نيستيم ما مي‌خواهيم يک کم صبور باشيم تحمل کنيم و از اين مرحله بگذريم».
جل الخالق!
مگر پاسدار حسين سلامي نبود كه ميگفت:
«در يمن، جايي که پاشنه سياست هاي شبه جزيره آمريکا است انصار‌الله همانند حزب‌الله با منطق انقلاب اسلامي عمل‌کننده در فضاي ژئوپلتيک ما است».
... و تلويزيون رژيم در 4 فروردين باد به منخرين افكنده، به بسيجي ها وعده ميداد:
«جنبش انصارالله نيروهاي جديدي به جنوب يمن اعزام کرده تا پس از تعز شهر عدن را نيز به کنترل خود درآورد».

***

۱۳۹۴ فروردین ۱۰, دوشنبه


سند مزدوري مسعود خدابنده و آنه سينگلتون وعضوگيري ابراهيم خدابنده در گشتاپوي ملاها
(همراه يك گالري از ابراهيم خدا بنده)
سند مزدوري مسعود خدابنده و آنه سينگلتون واينكه ابراهيم خدابنده چگونه به استخدام گشتاپوي ملا ها در آمده 
 والان در چه نقطه اي است


خانواده مافيايي ومزدوران گشتاپوي ملاها برادران خدا بنده در عراق

  افشاي جديدترين محصول آخوند اژه اي،
 مزدور داوود باقروند

 افشاي جنايت كاري بنام داوود باقروند كه به ايران برده شد وبعد از اجراي ريل رذالتها وجنايت ها وخدمت به اطلاعت آخوندي وديدن آموزشهاي گشتاپوي ملا ها اخيرا هم همراه با عيسي آزاده مزدور وخودفروخته اي بنام حسين نژادبه اروپا آورده شده وبا اسم انشعاب كرده ها؟؟؟در حال اجراي سناريوهاي گشتاپوي بدنام ملاهاست


هنوز اين آن پرسش سوزان است  
 عليرضا خالوكاكايي


اين روزها كه نسيم روح فزا و مشام نواز بهار، به سراپاي زندگي ميوزد و دامن گل نقشِ فروردين به هزار جلوة دلفروز، هوا را به پرنيان آراسته، ليبرتي اين «اردوگاه ترانزيت موقت» بسيار جذاب و ديدني است. هر جا ميروي رودي زرتاب از گلهاي «مينا رنگي» نگاه تو را دست به دست ميبرند و از زيبايي سرشار ميكنند. گلهاي «هميشه بهار» با طلا جام هاي كنگره دار، نشيمن صبور زنبورهاي عسل اند. از آنها فارغ نشده يي سرخي رقصان قبيلة «لاله نعمان» تو را گرفتار خود ميكند. من كه عادت كرده بودم «شقايق» را؛ با آن داغِ رازآميز، هماره در كوهپايه هاي كردستان يا در پاي پرهيبِ غرورآورِ دماوندِ كاكل برفي ببينم، با ديدنش در ليبرتي شگفت زده شدم. طيفي از بنفشِ خوشرنگ، بطور دائم رعنايي گلهاي «آستر دائم» را به تو يادآور ميشود. از «اطلسي» نميگويم كه دارد يواش يواش سرك ميكشد و با ارتشي از زيبايي قلب ها را فتح ميكند
.
آن سبزی نو برگ بیدبن بین
 آن سوی جنون می کشد نگه را
می خواهم ازین راه بگذرم لیک
زیبایی گل هاگرفته ره را
 نیماب تگرگی ست بر به سبزه
 یا هاله گرفته ست گرد مه را ؟
[محمدرضا شفيعي كدكني- مثل درخت در شب باران].
كميسيون‌‌‌‌‌امنيت و ضدتروريسم
برنامه ريزي 25 ساله رژيم آخوندي
براي تسلط بر يمن و اشغال آن توسط مزدورانش


رژيم ضد بشري آخوندي بعد از شكست در جنگ ايران و عراق، از ربع قرن پيش، و با استفاده از تجربياتش در شكل دادن حزب الله لبنان، در صدد بر آمد كه با توجه به بافت مذهبي يمن يك گروه مزدور در اين كشور سازمان داده تا به مثابه سكوي پرشي براي دست اندازي به يمن و شبه جزيره عربستان مورد استفاده قرار دهد. رژيم آخوندي طايفه حوثي را كانديد مناسبي براي سازمان دادن چنين جرياني تشخيص داد و از همان زمان آنها را به خدمت خود گرفت:
  نامه شماري از ماموران گشتا پوي رژيم آخوندي
 به رئيس جمهور فرانسه


۱۳۹۴ فروردین ۶, پنجشنبه

گزارش تا اين تاريخ -پرويز خزايي

پرويز خزايي

به هم‌ميهنان 
تحولات سرشار از کنش و تنش اين دو سال اخير، و ايضاً روند پرالتهاب و شتاب سه ديناميسم د ر صحنه داخلي و بين‌المللي، مرا بر آن واداشت که يک جمع‌بندي اجمالي و فشرده از شرايطي که مستقيماً به کشورمان ايران و ما مربوط مي‌شوند، را، به شما هم‌وطنان، ارائه دهم. 
اين سه ديناميسم عبارت‌اند از نظام حاکم بر ايران و همه دارو دسته‌هايش، دنياي خارج از ايران با همه مناطق دور و نزديکش، و سوم مردم ايران و تلاشش براي رهايي از زير يوغ اين فاشيسم عريان ديني، که چون دواُلپا در داستان سليم جواهري، هنوز از گرده او پايين نيامده است. 
ترانه : منتقد دلسوز - روزبه


سخنرانی مریم رجوی در آغاز سال نو 1394


پیام نوروزی مریم رجوی به‌مناسبت تحویل سال نو 1394




معرفي كتاب «پـايـانـي بـر داستـان يـك تـوطئه!» 
حقيقت زيبـاي مقاومت و آزادي-سميه محمدي



كتاب «پاياني بر داستان يك توطئه! حقيقت زيباي مقاومت و آزادي»، داستان كوچك و فشرده اي از تاريخچة رزمي بزرگ و كارزاري عظيم و همه جانبه در برابر رژيم دجال و ضدبشر آخوندي است.

از سوي ديگر نمونة كوچكي از سلسلة پايان ناپذير از توطئه هايي است كه آخوندها براي مقابله و انهدام اين مقاومت ازجمله از طريق درهم شكستن هر مجاهد و هر اشرفي و اشرف نشان با صرف هزينه و امكانات و انرژي كلان به كار ميبرند.

مجاهد خلق سميه محمدي عزم و انگيزة تدوين اين كتاب را، بصورتي شيوا و روان تا ژرفناي حقيقت؛ در مقابل خواننده قرار ميدهد: «در جنگ رواني و كارزار شيطان سازي كه رژيم و وزارت اطلاعات آخوندي عليه مجاهدين و تشكيلات آن و در پوش خانواده به پيش ميبرند، من هم بيش از 10سال است كه سوژه اين جنگ ضدانساني هستم. تازه ترين محصول اين جنگ كثيف رواني و كارزار شيطان سازي، مستند رژيم ساخته اي تحت عنوان”فيلم ناتمامي براي دخترم سميه” است. در اين”مستند” ساختگي و مسخره، وزارت بدنام اطلاعات با به كارگيري خانواده ام و به خصوص مصطفي محمدي كه چند سال است به خدمت گشتاپوي آخوندي درآمده، با رذالتي كه مختص آخوندهاي حاكم و مزدوران‌شان است، مرا كه آگاهانه و آزادانه مسير زندگيم را انتخاب و خود را وقف مبارزه تمام عيار عليه رژيم ولايت فقيه و تحقق آزادي خلق و ميهنم كرده ام، گستاخانه دستاويز اين جنگ كثيف قرار داده است. اينك ميخواهم با منطق”بجنگ تا بجنگيم”، حقيقت”داستان” سراسر كذب و سناريوي ساختگي و”ناتمام” گشتاپوي آخوندي و مصطفي محمدي را توضيح داده و تمام كنم».

۱۳۹۳ اسفند ۴, دوشنبه

از اين مرده به آن مرده فرج است به قلم محمد اقبال

در اين يادداشت به مقوله سه تفنگدار كذايي يعني يغمايي و قصيم و روحاني و مقوله «مالي» خواهم پرداخت، اما با توجه به تأييد حكم منع تعقيب دستگاه قضايي فرانسه در مورد اعضاي مقاومت كه خود اتفاقا در همين رابطه است، مقدمه كوتاهي را با توجه به اهميتش به آن اختصاص داده و سپس به اصل مطلب برخواهم گشت.
در 16 سپتامبر 2014 حكم منع تعقيب قضاييه فرانسه درمورد اتهامات مالي عليه اعضايي از مقاومت صادر شد. دادگستري فرانسه با لحني بسيار قوي تمامي دعاوي، اتهامات و خواسته هاي رژيم آخوندي عليه مقاومت ايران را رد كرد. تنها طرفي كه احتمال مي رفت استيناف بخواهد دادستان بود كه او نيز به علت شفاف بودن پرونده و نداشتن هيچگونه اميدي به نتيجه استيناف، چنين فرجامي را نخواست. در نتيجه رأي دادگاه يك رأي «نهايي» بود.
رژيم كه بسيار روي پرونده ژوئن 2003 و توطئه عليه رييس جمهور برگزيده مقاومت در فرانسه سرمايه گذاري كرده بود و نهايتا بعد از صدور احكام مختلف و پي در پي دادگاههاي انگليس و اروپا و امريكا و قضاييه فرانسه در رد قاطع اتهام تروريسم عليه مقاومت طرفي نبسته بود، بسيار روي پرونده سازي مالي عليه مقاومت در فرانسه حساب مي كرد. 


اين اميد هم سه سال بعد از قرار منع تعقيب اتهام تروريستي در سال 2011، با صدور قرار منع تعقيب درمورد اتهامات مالي در سپتامبر 2014 برباد رفت. اما رژيم بيكار ننشست و در پايان مهلت ده روزه يعني 26 سپتامبر 2014 (4 مهر93) استينافي را به نام يك مرده با نام عبد الرزاقي كه او را در سال 2003 از طريق مسعود خدابنده عامل وزارت اطلاعات آخوندي در انگلستان وارد پرونده كرده بود، به ثبت رساند.