مهرداد هرسيني
آخرین دور مذاکرات اتمی میان کشورهای 5 بعلاوه یک با دیکتاتوری مذهبی حاکم بر میهنمان پس از نه روز ماراتون سرانجام در لوزان سوئیس به پایان رسید و طرفین تنها با صدور یک ” بیانیه مشترک مطبوعاتی “ خاتمه این بازی ” موش و گربه “ را اعلام کردند. بهقول عطار:
همی مالید گربه موش را گوش همی بوسید دست گربه را موش!!
از محتوی این بیانیه چنین استنتاج میشود که بهیقین ” نحسی سیزده یقه مقام معظم “ را گرفت و با تمامی عربدهکشیها و هارتوپورتهای اتمی که صرفاً مصرف داخلی برای آرام کردن دلواپسان نظام را دارد، سرانجام ولیفقیه طلسم شکسته در چشمانداز این بیانیه، دست به یک عقبنشینی اتمی” 10 تا 25 “ ساله زده است.
بههرحال عدم اعلام” توافق “ که قرار بود به” تفاهم “ و اکنون صرفاً به انتشار یک” بیانیه “ تبدیلشده است، خود گواه بر چند نکته مهم است.
نخست، وجود اختلافات شدید در میان طرفین که سرانجام نه به پایان خوشبینانه مذاکرات بلکه درنهایت بقول خبرگزاری آسوشیتدپرس (11 فروردین 1394) به” هدف رسیدن به طرح کلی که به طرفین اجازه میدهد به مذاکرات تا ضربالاجل نهایی 30 ژوئن ادامه دهند “ رسید!!
دوم، باید بهدرستی گفت که اصولاً هنوز توافقی صورت نگرفته و هرآن چه که در چهارچوب بیانیه مشترک انتشاریافته، همانگونه که خانم رجوی اعلام کرده است: صرفاً «یک بیانیه با کلیات بدون امضاء و بدون تائید رسمی خلیفه ارتجاع در تهران» است (اطلاعیه شورای ملی مقاومت 13 فروردین 1394). به راین سیاق حکومت آخوندی، مجلس و یا مثلاً ارگانی بنام شورای امنیت ملی رژیم هر زمان میتواند آن را ناقض” منافع کلی نظام “ اعلام کرده و ملغی نماید و بدین ترتیب زیرآب تمامی تلاشهای 12 ساله را بزند.
سوم، دادهها مبین این واقعیت است، تا زمانی که این بیانیه به توافقنامه اصولی تبدیل نشود و مهر و امضاء جامعه بینالملل در پای آن عطف به قطعنامههای سازمان ملل متحد قرار نگیرد، چندان ارزش قانونی و از وجهه بینالمللی برخوردار نیست. برای نمونه، هنوز کنفرانس مطبوعاتی وزیر خارجه رژیم به اتمام نرسیده بود، پاسدار حسین شریعتمداری، نماینده ولیفقیه در روزنامه کیهان حکومتی در این زمینه حرف دل ولینعمت خود را اینچنین بیان میکند: «بیانیه یک سند توضیحی است و هیچگونه تعهد الزامی در پی ندارد و چنانچه مفاد آن تعهدآور باشد، دیگر بیانیه نیست، بلکه نام آن توافقنامه است “.
آنچه خامنهای اکنون برای آن لحظهشماری میکند، فقط دیدن همان ” چمدانهای دلار “ در پی برداشتن تحریمها است تا به ضرب دلارهای نفتی هرچه زودتر به بسط و گسترش بنیادگرایی و جنگافروزی در منطقه ضریب بزند. بهویژه آنهم در این مقطع حساس در منطقه خاورمیانه که بازوی تروریستی حکومت در یمن، سودان و سوریه زیر ضربات سنگین مردم و ائتلاف منطقهای قرارگرفته است.
خامنهای با و یا بدون این بیانیه همچنان در تلاش است تا بدون پرداخت هزینه سنگین و با حفظ غنیسازی اتمی (حتی بهصورت محدود) در راستای ساختن بمب اتمی، جهان را با همان استراتژی پیشین حکومت به گروگان بگیرد. بر این اساس وی میخواهد جامعه جهانی را در مقابل دو راهحل قرار دهد، یعنی یا” معامله “ و به طبع آن ادامه همین سیاست مماشات و یا رفتن بهسوی” جنگ “!
از سوی دیگر برای جناح مماشات هم بهیقین گرفتن امتیازی در این زمینه و کشاندن رژیم بهپای حتی یک توافقنامه صوری نیز مهم و حیاتی بود زیرا با آن میتواند چنین وانمود نماید که گوئیا دنیا را ” قدری امنتر “ کرده است.
بههرحال برخلاف سال گذشته، امروز علیه این سیاست مخرب و مماشات گرایانه سه جبهه داخلی، منطقهای و بینالمللی صفآرایی کردهاند و ضمن به چالش کشیدن آن و عطف به قطعنامههای شورای امنیت خواهان تعلیق غنیسازی و بستن تمامی سایتهای مخفی و نظامی رژیم آخوندی میباشند. امری که اساساً در بیانه مشترک طرفین از آن اسمی برده نشده است. سخن آنکه معلوم نیست بر سر سایتهای نظامی همچون شیان لویزان، پارچین و یا لویزان 3 که اخیراً از سوی نمایندگی شورای ملی مقاومت افشاء گردید، چه آمده است. همچنین بهتمامی اینها باید پروژه چاشنیهای انفجاری، شبیهسازیهای کامپیوتری برای انفجارات هستهای را اضافه کرد تا ابعاد پنهانکاری بهتر درک شود.
با نگاهی به مجموعه گزارشات آژانس بینالمللی انرژی اتمی طی سالیان اخیر، هر ناظر بیطرفی به این نکته پی خواهد برد که اصولاً هیچگونه شفافیت سازی از سوی رژیم درزمینهٔ سؤالات کلیدی و ابهامات راهبردی تاکنون صورت نگرفته است. این ارگان بینالمللی بهکرات و بهویژه در آخرین گزارش خود به راین امر تأکید کرده است و تاکنون از صدور هرگونه ” تائیده ای “ مبنی بر” صلحآمیز “ بودن این فعالیتها تاکنون خودداری نموده است. برای نمونه آژانس انرژی بینالمللی اتمی در تاریخ 9 مارس اعلام کرد: «ایران هنوز در دو مورد ابهام باقیمانده شامل آزمایش مواد منفجره پرقدرت و تحقیقات در مورد انتقال نوترون توضیح قانعکنندهای نداده است». این موضعگیری در حالی بیان شد که بر اساس توافقات فیمابین در ماه مه 2014 قرار بود تا حکومت آخوندی اطلاعات کافی در رابطه با چنین مواردی را در اختیار آژانس قرارداد.
اما بهواقع چرا خامنهای از رسیدن به یک توافق جامع بهشدت هراس دارد؟ و چرا وی با این بیانیه تلاش کرده تا 3 ماه دیگر وقت بخرد؟ عقل سلیم میگوید، اگر خامنهای بهواقع به دنبال حلوفصل صلحآمیز این پروژه میهن بربادده میبود، چرا بجای” توافقنامه “ فقط به صدور” بیانیه مشترک” اکتفا کرده است؟ پاسخ به این سؤالات منطقی نهتنها درزمینهٔ ابعاد نظامی و دستیابی به بمب اتمی بهعنوان ” رمز بقاء “ حکومت، بلکه باید آن را نیز در داخل حکومت صدپاره ولایتفقیه جستجو نمود. در بلبشوی حاکم میان باندهای حکومتی بر سر مسائل استراتژیک و صفبندی دو قطب خامنهای و رفسنجانی علیه یکدیگر، بهیقین هرگونه عقبنشینی ولیفقیه از مطامع اتمی و نوشیدن جام زهر اتمی تا قطره آخر، منجر به تضعیف شدید موقعیت خامنهای خواهد شد. در چنین سناریویی این خامنهای است که تعادل قوا را بهناچار و به نفع طرف مقابل از دست خواهد داد و اساساً اصل ولایتفقیه بهعنوان ” معمار این مصائب و بدبختیها “ حتی در میان ” خودیهای نظام “ نیز زیر ضرب خواهد رفت.
خامنهای با راهاندازی سیاست” نرمش قهرمانانه” اثبات کرد که هرگز خواهان عقبنشینی از بمب اتمی نیست و راه انداختن بازی ” مذاکره برای مذاکره “ صرفاً همانگونه که مقاومت ایران بهکرات گفته است، خرید وقت برای مطامع نظامی و دستیابی به بمب اتم است. وی به جد در تلاش است تا بدون دست کشی از غنیسازی و پرداخت هزینه سنگین، دستاوردهای رژیمش برای مصارف نظامی را حفظ نماید. ولیفقیه بهخوبی میداند که در صورت دستیابی به توافق نهایی که با آن بهیقین و منطقاً به تعطیلی مراکز و سایتهای نظامی راه خواهد برد، این ولیفقیه طلسم شکسته است که عملاً شکست را پذیرا شده و موقعیت بهشدت ضربه خوردهاش در داخل و در میان نیروهای زهوار دررفته رژیم مانند سپاه، بسیج، انصار حزبالله، لباس شخصیها و گشتاپوی آخوندی، را از دست میدهد...
و باز این رفسنجانی و باند وی خواهد بود که بهعنوان پیروز از این جنگ قدرت بیرون خواهند آمد. لذا بر این منطق و با توجه به مجموعه بحرانهای داخلی و منطقهای که اکنون بهمانند آوار بر سر ولیفقیه خرابشده است، تنها اهرم و شانس بر قدرت ماندن خامنهای، همان بازی و ادامه با کارت اتمی است.
خامنهای نه میتواند و نه میخواهد این کارت استراتژیک را درصحنه داخلی و بینالمللی از دست بدهد، زیرا وی بهخوبی میداند که سیاستهای کشورگشایانت رژیم در سوریه، عراق و یمن و لبنان جملگی زیر ضرب قراردادند و عنقریب چه بخواهد و یا نخواهد باید این میدانها را خالی نماید. درحالیکه رژیم هنوز به بمب اتمی دست نیافته، متولیان حکومت علناً از بغداد بهعنوان پایتخت عقیدتی و سیاسی نام میبرند و مرزهای سرخ نظام را در ساحل مدیترانه و باب المندب ترسیم مینمایند. بهواقع نگرانی جدی اینجاست که اگر این رژیم هار و جنگطلب روزی به سلاح و بمب اتمی مسلح شود، آنوقت چه فاجعهای گریبان مردم و کل منطقه خاورمیانه را خواهد گرفت؟ پاسخ به این سؤال اساسی را باید طرفهای میز مذاکره و سیاست مماشات به مردم محروم ایران و منطقه بدهند.
بههرحال این اهرم تروریسم و بنیادگرایی رژیم آخوندی بر اساس تمامی دادهها و عطف به جبهه متحد ضد بنیادگرایی و ائتلاف کشورهای اسلامی در این منطقه بحرانی اکنون به پایان و سرانجام خود نزدیک میشود، ولی تلاشهای رژیم آخوندی برای دستیابی به سلاح اتمی نه...
13 فروردین 1394
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر